تصویرسازی اشعار لورکا
۱۷ ساله بودم، شعر میخواندم، نقاشی را دوست داشتم، انسانهای بزرگ و مهربان، شاعران و هنرمندان را دوست داشتم. همان سال ، بنابر مناسبتی مادربزرگم کتابی به من هدیه داد.
این کتاب همان کتابی بود که من را برای اولین بار با نام لورکا، زندگی او، طراحیها و اشعارش آشنا کرد. به مرور زمان، آثار بسیارِ دیگری از او خواندم و هر بار لورکای دیگری در ذهن من ساخته میشد.
بارها و بارها این کتاب را خواندم و باز هم خواندم و هر بار حرفی تازهتر، احساسی جدیدتر و ابعاد گوناگونی از زندگی را تجربه کردم و آموختم. ذهن با دیدن و خواندن تصاویر و مطالب آن کتاب پرواز میکرد، کتاب درباره کسی بود که عجیب بود، کودک بود، مهربان بود، عاشق مردم بود و همه اینها در آثارش به نوعی متبلور میشد که روح انسان را به دنیاهای اسرارآمیز و دور پرواز میداد. دنیای قرنهای گذشته، دنیای کولیان، کودکان، گریهها و خندهها و . . .
اشعار لورکا، تحت تأثیر لالاییهای کودکانه، ترانههای عامیانه اندلس و زبان روستائیان بوده است و پیوند او با سنت کولیان و سرزمینش، گرانادای افسانهای در تمام آثارش به وضوح آشکار است.
شروع این پروژه همان زمانی بود که هدیه مادربزرگ را با کنجکاوی، سطر به سطر و تصویر به تصویر، زیر و رو میکردم و این در حالی بود که هیچگاه فکر نمیکردم که تصاویر ذهنی و حس درونیام در آن ایام را روزی به تصویر بکشم.
این مجموعه، تصویرسازی اشعار لورکا، شاعر کولیان است.